شعر وفات حضرت خدیجه(س)
لحظاتی که نشستی بغل بستر من
این قَدَر گریه نکن فاطمه جان در بر من
دیدن اشک تو والله برایم سخت است
پس عذابم نده در این نفس آخر من
همهی زندگیام خرجیِ اسلام شده
جان من نیز فدای سر پیغمبر من
این همه سال غمی در دل من راه نیافت
ولی امشب غم فردای تو آمد سر من
میروم تا که نبینم که به ضرب سیلی
چه میآرند به روز گل نیلوفر من
وسط هجمهی مردم تو صدا خواهی زد:
محسنم کشته شد ای وای بیا مادر من
علی صالحی
- ۹۳/۱۰/۰۸